خشکى باشد و فرياد عطش
سکوت گندم مىتواند
گرسنگى باشد و غريو پيروزمند قحط
همچنان که سکوت آفتاب
ظلمات است
اما سکوت آدمى
فقدان جهان و خداست
غريو را تصوير کن
عصر مرا
در منحنى تازيانه به نيشخطِ رنج
همسايهى مرا
بيگانه با اميد و خدا
و حرمت ما را
که به دينار و درم بر کشيدهاند و فروخته
تمام الفاظ جهان را در اختيار
داشتيم و آن نگفتيم
که بهکار آيد
چرا که تنها يک سخن
در ميانه نبود
آزادى
ما نگفتيم
تو تصويرش کن... شاملو
-------------------------------------------------------------------------------------------------
پوپر میان دو نوع عرفان تمییز قائل میشود: عرفانی که وارد سیاست میشود و بر اساس آن حق ویژهای برای حکومت به افرادی داده میشود که بنا بر ادعا موید به الطاف الهی و روحالقدساند. این نوع عرفان به استبداد میانجامد.
نوع دیگر عرفان، عرفانی است که در هنر و شعر و موسیقی و ادبیات خود را نشان میدهد. چنین عرفانی منافاتی با آزادیخواهی ندارد. پوپر معتقد است تاریخباوری معمولاً با عرفانِ سیاستزدهی نوع اول همراه است و از آن مشروعیت کسب میکند. اتفاقاً احمدینژادیسم و مصباحیسم هم با نوعی عرفانِ آمیخته به سیاست همراهاند و از آن کسب مشروعیت میکنند و از این رو منافی عقلگرایی انتقادی است.
داستان هالهی نور احمدینژاد در یکی از سفرهای قبلیاش به نیویورک و نقل آن به آقای جوادی آملی را در اثبات آمیختگی عرفان و سیاست در تفکر احمدینژاد به یاد آورید. اعتقاد به هالهی نور تنها در بستر نوع خاصی از عرفان شکل میگیرد که در آن کرامات خاصی به افرادی که مرتبط با امام زماناند نسبت داده میشود.
بر این اساس احمدینژاد خود را در نقش منجیای میبیند که برای ظهور منجی بزرگتر (امام زمان) مقدمهسازی میکند. آمیختگی نوعی عرفان با سیاست در تفکر مصباح هم بهراحتی با مطالعهی آثار او قابل فهم است.
مصباح یزدی هم احمدینژاد را برگزیده میداند. در کتاب «گفتمان مصباح» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ شده، مصباح یزدی با واسطه از قول شخصی که احمدینژاد را نمیشناخته نقل میکند که قبل از انتخابات ریاست جمهوری نهم شب بیست و سوم ماه رمضان در حال احیا، پیش از نیمهشب به خواب میرود. در خواب به او ندا میشود که بلند شو برای [ریاست جمهوری] احمدینژاد دعا کن، وجود مقدس ولیعصر (عج) دارند برای [ریاست جمهوری] احمدینژاد دعا میکنند.
احمدینژاد معتقد به نزدیکبودن زمان سقوط سرمایهداری جهانی و صهیونیسم است. پوپر اما معتقد است نه با علم و نه با هیچ ابزاری مِنجمله دین نمیتوان به پیشبینی آیندهی تاریخ پرداخت، چراکه آینده کاملا به ارادهی ما انسانها بستگی دارد و پیشبینیناشدنی است.
از این منظر میتوان او را منتقد پیشگوییِ آخرالزمانیِ آیندهی جهان دانست. آخرالزمانگرایان برای پیشبینی زمان ظهور و نشاندادن ارتباط میان خود و امام زمان گاهبهگاه به روایات موسوم به علایم ظهور در میان کتب حدیث شیعه استناد میکنند و علایم آخرالزمان در آن روایات را به شرایط روز ایران و قدرتهای جهانی تطبیق میدهند و از نزدیکبودن ظهور خبر میدهند.
به عنوان نمونه، برخی از آنها قائل به اینهمانی سید خراسانی روایات آخرالزمان با رهبر کنونی جمهوری اسلامی هستند. احمدینژاد صریحاً بارها مستقیم یا غیرمستقیم اشاره کرده که دولت او مقدمهچین ظهور امام زمان است.
مثلاً او در آبان ۸۷ یکی از نشانههای ظهور را «زمزمهشدن نام حضرت مهدی در جهان» عنوان کرد و در مراسم ادای سوگند ریاست جمهوری در چهاردهم مرداد ماه ۸۸ هم به نوعی پیشگویی نزدیکی ظهور پرداخت:
«به قلهها، راه نورانی و آرمانهای بلند الهی بنگریم و از جزئیات دست و پا گیر و حواسپرتیها عبور کنیم. باور کنیم میتوانیم. باور کنیم که حاکمیت عدالت و صلح در راه است. شمیم عطر گل محمدی و فرزند برومند پیامبر عظیمالشان اسلام (ص) حضرت ولیعصر (عج) در عالم پیچیده است. صبح درخشان بشریت نزدیک است. بیایید سپیده را در انتظار طلوع خورشید باور کنیم. ما میتوانیم.»
او در پایان سخنان خود این دو بیت شعر را قرائت کرد که تحلیل آنها مهم است:
«ما از تبار رستم و فرهاد و آرشیم / در خرمن سیاه اهریمن سیاوشیم / در انتظار رویت آن مهر آخرین / در مجمر سپیدهی سپندی بر آتشیم. »
احمدینژاد چنانکه از ابیات فوق پیداست ظاهراً در ذهن خویش خود را در نقش فرماندهی میداند که سیاوشوار و رستمگون و فرهادصفت و آرشوار (دقت کنیم که تمام این شخصیتها حماسیاند) به جنگی آخرالزمانی در برابر اهریمن یعنی سرمایهداری غرب، سکولاریزم، صهیونیسم و طرفدارانشان رفته است و برای طلوع صبح درخشان بشریت و ظهور امام زمان مقدمهچینی میکند.
او از این منظر سایر امور را «جزئیات دست و پا گیر و حواسپرتیها»یی میداند که آخرالزمانیها را از توجه به مسئلهی اصلی که مقدمهچینی برای ظهور امام زمان است باز میدارد.
چنین عقایدی را آشکارا میتوان از منظر پوپری نقد کرد. پوپر معتقد است پیشبینی اتوپیایی و جبرگرایانهی آیندهی تاریخ بشر به هیچ متد و روشی امکانپذیر نیست و آینده کاملا باز است. اتفاقا عدم امکان پیشبینی آینده و زمان ظهور امام زمان در مهدویت غیرآخرالزمانی و سنتیتر هم مورد تائید و تاکید قرار گرفته است.
در حدیثی از امام زمان نقل شده است که «زمان ظهور و فرج ما با خداست، و تعیینکنندگان وقت ظهور، دروغگویاناند.» حجهالاسلام و المسلمین ناطق نوری از روحانیون بلندپایهی کشورمان که از قضا امسال به همراه سید محمد خاتمی اجازهی سخنرانی در مراسم شب قدر در مرقد امام خمینی را نیافت، در سخنرانی شب ۱۹ رمضان سال ۸۷ خود با استناد به روایاتی در مورد ظهور امام غایب در نقد آخرالزمانگرایان گفته بود:
«هرس بگوید من خبر دارم که آقا چه موقع ظهور میکند دروغ میگوید و هرکس ادعا میکند که ارتباطی دارد و میداند آقا همین روزها یا سالها ظهور میکند مزخرف میگوید. یکی از نشانههای ظهور این است که در زمین پر از ظلم میشود ولی معلوم نیست آن ظلمی که مدنظر است چه زمانی واقع میشود. »
نتیجهگیری
«جامعهی باز و دشمنان آن» کتابی بسیار متناسب با شرایط کنونی ایران است چراکه بر اساس آن میتوان به نقد شرایط کنونی کشور پرداخت. احمدینژاد امسال در مجمع عمومی سازمان ملل درنیویورک گفت که «ملت ایران با پشت سر گذاشتن انتخاباتی بسیار با شکوه و کاملا آزاد فصل نوینی را برای شکوفایی ملی و تعاملات گستردهتر جهانی رقم زدهاند و با رای قاطع، بار سنگین مسئولیت را بر دوش اینجانب نهادهاند» و نظام جمهوری اسلامی ایران را «یکی از مردمیترین حکومتهای مترقی جهان» خواند.
ولی از دید پوپر، موعودگرایی احمدینژاد و مصباح مستلزم جواز انحصاری حکومت اقلیتی است که خود را حق مطلق میداند، حقی که برای همگان است. در چنین مدلی هرگونه تلاشی برای تغییر حاکمان به برخورد خشن از سوی حکومت منجر میشود، چراکه حکومت یا اصطلاحا «نظام» مظهر حق و مخالفان آن مظهر باطل دانسته میشوند.
از نظر پوپر دموکراسی یعنی آنکه بتوان حاکمان را بدون ریختن خون مردم عوض کرد. مردم ایران در انتخابات ۲۲ خرداد با رای سبزشان به موسوی خیز بلندی برداشتند تا احمدینژاد را عوض کنند.
برخورد خشن و خونین با مردم معترض به نتایج انتخابات و بازداشت دهها فعال سیاسی اصلاحطلب از حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود که تنها جرمشان تلاش برای جذب آرا به کمپین مهندس موسوی بود؛ این برخوردهای خشن و خونین معیاری برای میزان دموکراتیکبودن نظام جمهوری اسلامی و مبلغان مهدویت سیاسی در ایران است. هرچقدر احمدینژاد و سایر مقامات جمهوری اسلامی «نظام» را مردمیترین حکومت جهان بخوانند فرقی در این واقعیت حاصل نمیشود.
نکتهی پایانی آنکه هیچکدام از نقدهای پوپر بر تاریخباوری و مهدویت سیاسی به تز «مهدویت عرفانی» وارد نیست. مهدویت عرفانی به عرفان به معنای دوم در تقسیمبندی پوپر، یعنی عرفان بهمثابهی تجربهی زیباییشناختی، نزدیک است و به مهدویت بهمثابه احیای تجربههای دینی پیامبرانه در دوران مدرن مینگرد.
این مهدویت برخلاف آخرالزمانگرایی احمدینژادیسم یا مصباح یزدی سیاستزده نیست، تمام دنیا را به خودی و غیرخودی و دوست و دشمن تقسیم نمیکند، انسانگراست و حتی با لیبرال دموکراسی به عنوان حکومتی که بهطور نسبی و در مقام مقایسه با سایر اشکال حکومت، عادلانهترین شکل حکومت اختراع شده توسط بشر است، سرسازگاری دارد.