اگر از ما بپرسند که مهمترين ويژگي جامعه ايران چيست، چه پاسخي ميدهيم؟ هر کس بر حسب ديدگاهي که دارد، پاسخي خواهد داد. يکي آن را جامعه کلنگي معرفي ميکند، ديگري دينخو مينامد، برخي آن را در حال گذار ميدانند و... هر يک از اين تعاريف از منظر خود قابل استفاده و فهم است اما به نظر من يک ويژگي بسيار مهم جامعه ما که منفي هم هست، غيرقابل پيشبيني بودن آن است.
قصد ندارم که به گذشته برگردم و شواهد متعددي در اثبات اين ويژگي ارائه کنم، چرا که اتفاقات رخ داده پس از 22 خرداد امسال بهترين مورد و مصداق در تاييد اين ويژگي است. ترديد ندارم که هيچ کس نه در ساختار قدرت و نه در ميان منتقدان، حتي تصور و خيال هم نميکرد که اين اتفاقات رخ دهد. به نظر من يکي از دلايل دستگيريهاي وسيع، به ويژه فعالان سياسي اين است که ميخواهند وقوع اين اتفاقات را به ارادهاي سياسي نسبت دهند و چون پذيرش وجود چنين اراده سياسي قدرتمندي در داخل کشور نيز نقض غرض و مهر تاييد گذاشتن بر وجود منتقدان قدرتمند است، بنابراين ميکوشند پاي بيگانگان هم به ميان کشيده شود و همه اين رويدادها به دستهاي پنهان و پيدا مرتبط شود. در حالي که اين نگاه جز عوض کردن صورتمساله، چيز ديگري نيست و ادعاهاي مطرح شده در دادگاه هم کم وبيش مويد همين ادعاست. عوض کردن صورت مساله نه تنها مشکلي را حل نميکند، چه بسا آن را عميقتر هم ميکند و دير يا زود بحرانهاي موجود اجتماعي که در بطن جامعهوجود دارد، تلنبار ميشود و يکباره از جايي که حساب نميکنند، بيرون ميريزد. همه جوامع کم و بيش داراي مشکلات متعددي هستند اما هر جامعهاي که مجاز باشد تا اين مشکلات را در زمان مناسب بروز دهد، طبعا ميتواند آن را حل کند. اما اگر امکان طرح مشکلات نباشد، نهتنها حل نخواهد شد بلکه به صورت تشديدکنندهاي منشا بروز مشکلات ديگر هم خواهد شد و مثل يک ديگ زودپز خواهد بود که منفذ سوپاپ اطمينان آن بسته باشد. هرگاه ديديد که ديگ روي اجاق گاز است اما صداي فشفش خروج بخار را نميشنويد، بايد نگران شويد، زيرا ديري نخواهد گذشت که منفجر خواهد شد. گفتم اين ويژگي منفي است، زيرا هزينههاي رفاه و پيشرفت را بسيار بالا ميبرد، چون ريسک رفتارهاي اقتصادي و اجتماعي را افزايش ميدهد و گرايش به سرمايهگذاري اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي را کم ميکند. سالها پيش يکي از نويسندگان دو فضاي سانسور را با هم مقايسه کرده بود. اين دو فضا به ميدان مين تشبيه شده بود که در اولي تعداد مين زياد است اما نقشه مينها در اختيار همه قرار دارد بنابراين در صورت رعايت احتياط، ميتوان به سلامت از اين ميدان عبور کرد. در ميدان ديگر تعداد مينها کم است اما نقشهاي وجود ندارد و احتمال اينکه هر آن روي مين برويم زياد است. استرس ناشي از عبور از اين ميدان بسيار زياد است و نتيجه آن هم پيشبينيناپذير است. هيچ فرد عاقلي گذر از آن را نميپذيرد و عبور از ميدان اول که تعداد مينهاي بيشتري دارد را بر اين ميدان ترجيح ميدهد. اين پيشبينيناپذيري فقط در جريانات سياسي نيست، بلکه در سطح حکومت هم ديده ميشود. کمتر جامعهاي در جهان است که يکباره تعدادي وزير را عزل کنند، بدون آنکه قبلا زمينههاي آن به اطلاع عموم رسيده باشد. در کمتر جامعهاي ديده ميشود که شکافهاي سياسي با سرعتي سرسامآور ايجاد و عميق شود، بدون آنكه قبلا شواهدي از اين شکاف علني شده باشد. در کمتر جامعهاي ميتوان ديد که يک مناظره سياسي براي همه افراد و ناظران ميخکوبکننده و مطالب آن غيرقابل حدس باشد و منشا بسياري از بحرانها شود. هيچ جامعهاي را نميبينيد که افراد سياسي در ملأ عام قربان صدقه هم بروند و از گل کوچکتر به يکديگر نگويند اما در عرض مدت کوتاهي روابط چنان شکرآب شود که گويي از جواني با هم اختلاف و دشمني داشتهاند. دود ناشي از اين عدم تعين و پيشبينيناپذيري رفتارهاي سياسي در ايران به چشم همه ميرود و نه فقط به چشم دولت. گرچه رفتارهاي پس از 22 خرداد براي همه غيرمترقبه بود اما برخي از منتقدان نظام هم دچار همان خطايي شدهاند که حکومت گرفتار شده است. اگر حکومتيها براي خلاص کردن خود از پذيرش مسووليت ميکوشند که دستهاي پيدا و پنهان داخلي و خارجي را برجسته نمايند، برخي از تحليلگران منتقد نيز که هيچگاه خواب اين اتفاقات را نميديدند، ميکوشند که ايدهها و آرمانهاي مشخص گروهي خود را بر اين رويدادها بار يا تحميل کنند و ذهنيات خود را بر واقعيت بپوشانند. اگر جامعه ايران تا اين حد پيشبينيناپذير است، طبعا در تحليل رفتارهاي آنان بايد جانب احتياط را گرفت و نميتوان آينده را بر تحليلهايي استوار کرد که تجربيات گذشته، نادرستي آنها را نشان داده است. اصولا شرط لازم براي تحليلپذيري، قاعدهمند و پيشبينيپذيربودن رفتارهاست. اين قاعدهمندي نيز مستلزم آزاد بودن بروز و ظهور رفتار و تعامل آزاد ميان آحاد جامعه با يکديگر و با دولت است و اگر اين حد از آزادي در جامعه وجود نداشته باشد، نميتوان تشخيص داد که معنا و هدف يک رفتار در ذهن رفتارکننده چيست. در ميان اين دو طرف، اميدي نيست که حکومت از کليشه موجود خود فعلا عقبنشيني کند. اين کليشه که مردم مشکل و اعتراض جدي و حادي ندارند، دولتهاي غربي و برخي سياستمداران داخلي هستند که اين بحران را ايجاد کردهاند و اين اتفاقات ريشه در واقعيات اجتماعي ندارد. پس ميتوان با ضرب و زور اين دو گروه را خنثي کرد و به سلامت از اين بحران خارج شد. گرچه به عقبنشيني از اين کليشه اميدي نيست و همين امر موجب ميشود که يا بحران باقي بماند يا اگر کمرنگ و حتي ناپديد شد، بيش از پيش در اعماق افراد و جامعه نفوذ کند و منتظر فرصتي ديگر بماند تا خود را در ابعاد بزرگتري نشان دهد اما اين اميد است که منتقدان دچار اين خبط تحليلي نشوند و واقعيات را مطابق ميل و اراده خود تفسير نکنند.
قصد ندارم که به گذشته برگردم و شواهد متعددي در اثبات اين ويژگي ارائه کنم، چرا که اتفاقات رخ داده پس از 22 خرداد امسال بهترين مورد و مصداق در تاييد اين ويژگي است. ترديد ندارم که هيچ کس نه در ساختار قدرت و نه در ميان منتقدان، حتي تصور و خيال هم نميکرد که اين اتفاقات رخ دهد. به نظر من يکي از دلايل دستگيريهاي وسيع، به ويژه فعالان سياسي اين است که ميخواهند وقوع اين اتفاقات را به ارادهاي سياسي نسبت دهند و چون پذيرش وجود چنين اراده سياسي قدرتمندي در داخل کشور نيز نقض غرض و مهر تاييد گذاشتن بر وجود منتقدان قدرتمند است، بنابراين ميکوشند پاي بيگانگان هم به ميان کشيده شود و همه اين رويدادها به دستهاي پنهان و پيدا مرتبط شود. در حالي که اين نگاه جز عوض کردن صورتمساله، چيز ديگري نيست و ادعاهاي مطرح شده در دادگاه هم کم وبيش مويد همين ادعاست. عوض کردن صورت مساله نه تنها مشکلي را حل نميکند، چه بسا آن را عميقتر هم ميکند و دير يا زود بحرانهاي موجود اجتماعي که در بطن جامعهوجود دارد، تلنبار ميشود و يکباره از جايي که حساب نميکنند، بيرون ميريزد. همه جوامع کم و بيش داراي مشکلات متعددي هستند اما هر جامعهاي که مجاز باشد تا اين مشکلات را در زمان مناسب بروز دهد، طبعا ميتواند آن را حل کند. اما اگر امکان طرح مشکلات نباشد، نهتنها حل نخواهد شد بلکه به صورت تشديدکنندهاي منشا بروز مشکلات ديگر هم خواهد شد و مثل يک ديگ زودپز خواهد بود که منفذ سوپاپ اطمينان آن بسته باشد. هرگاه ديديد که ديگ روي اجاق گاز است اما صداي فشفش خروج بخار را نميشنويد، بايد نگران شويد، زيرا ديري نخواهد گذشت که منفجر خواهد شد. گفتم اين ويژگي منفي است، زيرا هزينههاي رفاه و پيشرفت را بسيار بالا ميبرد، چون ريسک رفتارهاي اقتصادي و اجتماعي را افزايش ميدهد و گرايش به سرمايهگذاري اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي را کم ميکند. سالها پيش يکي از نويسندگان دو فضاي سانسور را با هم مقايسه کرده بود. اين دو فضا به ميدان مين تشبيه شده بود که در اولي تعداد مين زياد است اما نقشه مينها در اختيار همه قرار دارد بنابراين در صورت رعايت احتياط، ميتوان به سلامت از اين ميدان عبور کرد. در ميدان ديگر تعداد مينها کم است اما نقشهاي وجود ندارد و احتمال اينکه هر آن روي مين برويم زياد است. استرس ناشي از عبور از اين ميدان بسيار زياد است و نتيجه آن هم پيشبينيناپذير است. هيچ فرد عاقلي گذر از آن را نميپذيرد و عبور از ميدان اول که تعداد مينهاي بيشتري دارد را بر اين ميدان ترجيح ميدهد. اين پيشبينيناپذيري فقط در جريانات سياسي نيست، بلکه در سطح حکومت هم ديده ميشود. کمتر جامعهاي در جهان است که يکباره تعدادي وزير را عزل کنند، بدون آنکه قبلا زمينههاي آن به اطلاع عموم رسيده باشد. در کمتر جامعهاي ديده ميشود که شکافهاي سياسي با سرعتي سرسامآور ايجاد و عميق شود، بدون آنكه قبلا شواهدي از اين شکاف علني شده باشد. در کمتر جامعهاي ميتوان ديد که يک مناظره سياسي براي همه افراد و ناظران ميخکوبکننده و مطالب آن غيرقابل حدس باشد و منشا بسياري از بحرانها شود. هيچ جامعهاي را نميبينيد که افراد سياسي در ملأ عام قربان صدقه هم بروند و از گل کوچکتر به يکديگر نگويند اما در عرض مدت کوتاهي روابط چنان شکرآب شود که گويي از جواني با هم اختلاف و دشمني داشتهاند. دود ناشي از اين عدم تعين و پيشبينيناپذيري رفتارهاي سياسي در ايران به چشم همه ميرود و نه فقط به چشم دولت. گرچه رفتارهاي پس از 22 خرداد براي همه غيرمترقبه بود اما برخي از منتقدان نظام هم دچار همان خطايي شدهاند که حکومت گرفتار شده است. اگر حکومتيها براي خلاص کردن خود از پذيرش مسووليت ميکوشند که دستهاي پيدا و پنهان داخلي و خارجي را برجسته نمايند، برخي از تحليلگران منتقد نيز که هيچگاه خواب اين اتفاقات را نميديدند، ميکوشند که ايدهها و آرمانهاي مشخص گروهي خود را بر اين رويدادها بار يا تحميل کنند و ذهنيات خود را بر واقعيت بپوشانند. اگر جامعه ايران تا اين حد پيشبينيناپذير است، طبعا در تحليل رفتارهاي آنان بايد جانب احتياط را گرفت و نميتوان آينده را بر تحليلهايي استوار کرد که تجربيات گذشته، نادرستي آنها را نشان داده است. اصولا شرط لازم براي تحليلپذيري، قاعدهمند و پيشبينيپذيربودن رفتارهاست. اين قاعدهمندي نيز مستلزم آزاد بودن بروز و ظهور رفتار و تعامل آزاد ميان آحاد جامعه با يکديگر و با دولت است و اگر اين حد از آزادي در جامعه وجود نداشته باشد، نميتوان تشخيص داد که معنا و هدف يک رفتار در ذهن رفتارکننده چيست. در ميان اين دو طرف، اميدي نيست که حکومت از کليشه موجود خود فعلا عقبنشيني کند. اين کليشه که مردم مشکل و اعتراض جدي و حادي ندارند، دولتهاي غربي و برخي سياستمداران داخلي هستند که اين بحران را ايجاد کردهاند و اين اتفاقات ريشه در واقعيات اجتماعي ندارد. پس ميتوان با ضرب و زور اين دو گروه را خنثي کرد و به سلامت از اين بحران خارج شد. گرچه به عقبنشيني از اين کليشه اميدي نيست و همين امر موجب ميشود که يا بحران باقي بماند يا اگر کمرنگ و حتي ناپديد شد، بيش از پيش در اعماق افراد و جامعه نفوذ کند و منتظر فرصتي ديگر بماند تا خود را در ابعاد بزرگتري نشان دهد اما اين اميد است که منتقدان دچار اين خبط تحليلي نشوند و واقعيات را مطابق ميل و اراده خود تفسير نکنند.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
10 نظرات:
سلام
مطلب زيبايي بود
منم معتقدم كه اينا نبايد صورت مساله رو با طرح يه سري از فرضيات پاك ميكردند همين باعث بوجود آمدن دو دستگي بين خودشون شد...
راستي من آپ كردم...
به اميد ازادي سبز...
سلام
گهگاهی نوشته های عباس عبدی رو می خونم این یکی رو نخونده بودم نکات خوبی داشت
اما ا.ن کدوم کارش از رو حساب کتاب بوده که وزیر تعیین کردن و بقیه کاراش باشه
آپم وقت داشتین سر بزنید
به امید ایرانی سبز و آزاد
مطلب خیلی به جایی بود.. امیدوارم منفجر شدن خیلی دیر نباشه
سلام دوست خوبم
ما میخوایم در یه حرکت گروهی در برخی از زمانها بعنوان نشان دادن کار گروهی خودمان اقدام به گذاشتن یک پست مشترک کنیم اگه با این نظر موافقی منو بی خبر نذار...
به امید ازادی سبز...
سلام دوست عزیز
آپ کردم بیا و ببین و نظر خودتو در چنین شرایطی برام به یادگار بذار...
""نامه 293 روزنامه نگار: در برابر وضع موجود یا امروز متحد شوید یاهیچ وقت""
منتظرتم...
به امید ازادی سبز...[گل]
سلام دوست عزیز . امیدوارم اینبار بتونم نظرم رو براتون ارسال کنم . حقیقتش تو بلاگ اسپات خیلی سخته کامنت گذاشتن .
مرسی که خبرم کردین .
خیلی بجا بود پستتون .
مرسی !
در طول يه دوره خفقان سياستمدار در اوج قدرت اشتاه مي كنه.همه قبول داريم تا قبل 22 خرداد اين جرات در ما نبود.بعد اون و اشتباه سران حكومت باعث اين جرات شد و الان دقيقا دارن از دين مداري حكومت ضربه رو ميخورن.
ميدان مين ايران را بايد با حوصله طي كرد.بدون نقشه ميشود همان كه بود نه بهتر...
و شايد چيزي كه اين ها ر سر پا نگه داشته همين دين مداري بايد از همين سمت بهشون حمله كرد تا عوام مردم هم آگاه شن...
سلام دوست من
من به شما سرميزنم مرتب ولي نظراتت باز نميشه
موفق باشي
خدايا مددي برسان ما را
وبلاگ خوبی داری ! ایشالا موفق باشی همرزم سبز
ارسال یک نظر